حس و حال خوب بندگی
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز روزه ام.حس خوبیه.بعد از مدتها بخور بخور و غلبه هوا و هوس،حالا نخوردن خیلی خوب بود.
چون ماه رمضان نبود و بالطبع کسی نمیدونست کی روزه است و کی روزه نیست و اصلا کسی حواسش نبود که امروز چه روزیه؟!،حال و هوای همه عادی بود.
فقط صبح مسوولم ازم خواست باهاش صبحانه بخورم که گفتم روزه ام.
گفت قضا گرفتی.گفتم آره ولی امروز روز دحوالارضه و ایشون هم این کلمه اصلا به گوشش نخورده بود که براش توضیح دادم.
خوب بود امروز چون:
کسی نخواست روزه نگرفتنش رو توجیح کنه.
کسی هم روزه گرفتنش رو توی بوق و کرنا نکرده بود.
احتمالا کسایی که دلشون منم منم میخواست خبر از دحوالارض بودن امروز نداشتن.
در نتیجه امروز بدون گناه خودنمایی،غیبت،خودبزرگ بینی،ریا و خیلی گناهان دیگه سپری شد.
غیبت هم جزء گناهها نبود چون امروز شدیدا سرمون شلوغ بود و در مدت استراحت من رفتم به اتاق یکی از همکارهام که دوست هم هستیم و با هم کمی بحث کردیم در مورد گناههایی که مانع ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه میشه.کمی هم علائم و نشانه های ظهور رو مطالعه کردیم و در کل یه کوچولو به علممون اضافه شد.
بعد هم دوباره نشستم پای کار تا ساعت ۲.
امروز روز خوبی بود.
حالم از همیشه بهتره.
خدایا شکرت.
شاید دلیل دیگه این حس خوب امروز به خاطر زیارت عاشورا خوندن هم باشه.
از امروز شروع کردم.
بندگی خدا رو کردن حس خوبی داره.
بازم شکرت خدا من که کاری نکردم ولی همین وظایف ریز ریز هم بهم آرامش عجیبی داده.
ازت ممنونم خدای مهربون.